سایت seriesbr

پدری، دختر چهارده ساله (آگوتر) و پسر شش ساله اش (جان) را در صحرا به پیک نیک می برد و بعد خودش را می کشد. بچه ها را که در صحرا سرگردان شده اند یک نوجوان بومی (گالپیلیل) نجات می دهد...

Two city-bred siblings are stranded in the Australian Outback, where they learn to survive with the aid of an Aboriginal boy on his "walkabout": a ritual separation from his tribe.

آلکس جوان ناهنجار و ضد اجتماعی است که رهبری گروهی از جوانان مانند خود را بر عهده دارد او انواع جنایات را مرتکب می شود و در این بین به خاطر یک مورد قتل دستگیر می شود و به زندان (مرکزی برای درمان خلافکاران) فرستاده می شود تا در آنجا روش‌های درمانی جدید روی او آزمایش شود... اما همه چیز طبق برنامه پیش نمی رود.

In the future, a sadistic gang leader is imprisoned and volunteers for a conduct-aversion experiment, but it doesn't go as planned.

در سال 1951، گروهی از دانش‌آموزان دبیرستانی در یک شهر تاریک، منزوی و تخریب‌شده در شمال تگزاس، که هم از نظر فرهنگی و هم از نظر اقتصادی به تدریج در حال مرگ است، به بلوغ می‌رسند.

In 1951, a group of high schoolers come of age in a bleak, isolated, atrophied North Texas town that is slowly dying, both culturally and economically.

«هارولد چیسن» (کورت)، فرزند آرام مادری ثروتمند و سلطه جو (پیکلز)، هیچ دوستی ندارد و تنها به یک چیز علاقه مند است – مرگ. «هارولد» با زن پیری به نام «مود» (گوردون) آشنا می شود که او هم پای ثابت تشییع جنازه هاست.

Young, rich, and obsessed with death, Harold finds himself changed forever when he meets lively septuagenarian Maude at a funeral.