سایت seriesbr

داستان عشق افسانه‌ای آکیز و گوک تگینی باتوگا است. آکیز دختری جنگجو و شجاع است که در دل کوهستان‌ها زندگی می‌کرده است و پدرش را به طور ظالمانه‌ای از دست داده است و گوک تگینی نیز پسر معلولی است که توسط دشمنی مشترک با آکیز یتیم شده است. این دو سفری را برای انتقام و برپایی عدالت آغاز می‌کنند.

The epic love story of Akkiz, a warrior mountain girl, and disabled Prince Batuga, who were both orphaned by Gök Han in the 8th century in the harsh steppes of Central Asia.

وقتی که یک مرد در حومه شهر پیام هایی دریافت می کند که به نظر می رسد آینده را پیش بینی می کند، از گوشه و کنار پیروانی برایش پیدا می شوند و . . .

When a suburban man receives messages that seem to predict the future, he develops a following

یک وکیل به نام نهیر حرفه خود را برای بزرگ کردن فرزندانش متوقف می کند. ازدواج ظاهراً محتوا او وقتی همسرش صدر بدون هشدار ناپدید می شود ، مختل می شود.

A lawyer named Nehir pauses her career to raise her kids. Her apparently content marriage is disrupted when her husband Serdar vanishes without warning.

یک خانواده ترک در حال تلاش برای زنده ماندن در لبه آخرالزمان هستند.

A Turkish family is trying to stay alive at the edge of the apocalypse.

ایلول دختری زیبا و پر انرژی است که همه چیز در زندگی اش دارد، تا اینکه بعد از پشت سر گذاشتن یه حادثه یک ماه آخر زندگی اش را از یاد میبرد . علی رغم اینکه تمام افرادی که در کنارش هستند ، دوستانش و خانوادش وانمود میکنن که اتفاق مهمی نیفتاده ولی ایلول احساس میکند که مشکلاتی وجود دارد...

Eylül, who does not remember the last month after her accident, learns that she was in Bozcaada during this time and goes to Bozcaada to follow the truth and gets close to an artist named Tekin, who knows her.

یک زندانی با همراهی یک بند، به زادگاهش می رود تا دوباره با دخترش ارتباط برقرار کند و جبران کند، اما یک حقیقت غم انگیز سفر او را مخدوش می کند.

Accompanied by a ward, a prisoner travels to his hometown to reconnect with his daughter and make amends, but a tragic truth mars his journey.

خانه یک خانواده در ترکیه توسط ارواح شیطانی تسخیر می شود که می خواهند انسان ها را بکشند.

A family's house in Turkey becomes possessed by evil spirits that want to kill humans.

میو یک دانشجو باهوش است که با همکلاسی هایش ، ری ، بوستون و چوم ؛ روی یک پروژه گروهی کار می کنند که شامل اداره یک خوابگاه (متل) است.

A group of business students running a hostel blur the lines between friendship and romance.

اوزگور پسر جوانی که از کودکی پدر و مادرش را از دست داده بود وارث ثروت پدربزرگش بود اما پدربزرگش شرط گذاشت که باید مدتی در روستا زندگی کند وگرنه همه اون ها به یک موسسه خیریه اهدا می شود. اوزگور به آن روستا می رود...

Ozgur a young boy who lost his parents since childhood was heir to his grandfather's wealth but there is one condition that he has to live a while in a village otherwise it will be donated to a charity. ozgur goes to that village ...

سلما برای گرفتن ارث خود راهی استانبول می شود و شرطی که برایش گذاشته اند این است که دوباره پس از سال ها مهران را ببیند. پیوند دوباره آن دو با ملاقات با خانواده پرشور و خویشاوندان عجیب و غریب مهران همراه می شود.

Selma and Mihran reunite when she travels to Istanbul to claim an inheritance, contingent on seeing him again. Their rekindled bond intertwines with Mihran's vibrant family: cousin Atakan, his love Altan, and eccentric relatives.