سایت seriesbr

فیلمی است بر اساس زندگی فینیاس تیلور بارنوم که بنیانگر سیرک بارنوم و بیلی و همچنین یک نویسنده، ناشر و نیکوکار بود. “بزرگترین شومن” رویای فردی را به تصویر می‌کشد که تقریبا از هیچ و صفر شروع کرد و تصمیم داشت که نمایش مبهوت و هیپنوتیزم‌کننده‌ای را به راه بیاندازد که شور و احساس آن به کل دنیا منتقل شود.

Celebrates the birth of show business and tells of a visionary who rose from nothing to create a spectacle that became a worldwide sensation.

یک روبات آدمکش از آینده به سال 1984 فرستاده می‌شود تا یک پیشخدمت را به قتل برساند که پسرش در آینده رهبر انسان‌ها در جنگ علیه ماشین‌ها خواهد شد، و در همین حال سربازی از آن جنگ برای محافظت از او فرستاده می‌شود...

A human soldier is sent from 2029 to 1984 to stop an almost indestructible cyborg killing machine, sent from the same year, which has been programmed to execute a young woman whose unborn son is the key to humanity's future salvat...

«دالتن راسل» (کلایو اوون)، یک سارق بانک نامتعارف است و به سبب رو دست زدن و یک گام جلو بودن از نیروهای پلیس، تمامی تلاش های کارآگاه خونسرد پلیس، «کیت فریزر» (واشنگتن) را با شکست روبه رو کرده است. تا این که رئیس بانک (پلامر) از «مادلین وایت» (فاستر)، یک میانجی گر سرشناس، درخواست می کند برای حل مشکل و پایان دادن به گروگان گیری در بانک، کمکش کند...

A police detective, a bank robber, and a high-power broker enter high-stakes negotiations after the criminal's brilliant heist spirals into a hostage situation.

كارگر بیكارى به نام « آنتونيو » ( ماجورانى ) سرانجام به عنوان اعلام چسبان استخدام مى‏شود . اما پس از چندى دوچرخه‏ى او را مى‏دزدند . « آنتونيو » كه با خطر از دست دادن كار رو به رو است هم‏راه پسرش ، « برونو » ( استايولا ) ، براى پيدا كردن دوچرخه تمام شهر را زير پا مى‏گذارد ...

In post-war Italy, a working-class man's bicycle is stolen, endangering his efforts to find work. He and his son set out to find it.

داستان فیلم در دهه 1950 در لس آنجلس اتفاق می افتد، روایت سه پلیس لس آنجلس که در گیر ماجرای قتلی در کافه نایت اوول می شوند. ماجرا به جرایم سازمان یافته، فحشا، مواد مخدر و فساد سیاسی گسترش می یابد. عنوان داستان، محرمانه، به مجله رسوایی بر می گردد که بصورت تخیلی در 1950 با عنوان هاش-هاش منتشر می شده.

As corruption grows in 1950s Los Angeles, three policemen - one strait-laced, one brutal, and one sleazy - investigate a series of murders with their own brand of justice.

در شهری در قرن بیست و یکم، کارگران در زیرزمین زندگی می‌کنند و حاکمان از روی زمین کنترل اوضاع را در دست دارند. فردر، پسر حاکم اصلی، علایقی به کارگران دارد و در واقع دل باخته‏‌ی ماریا، یکی از رهبران کارگران است...

In a futuristic city sharply divided between the working class and the city planners, the son of the city's mastermind falls in love with a working-class prophet who predicts the coming of a savior to mediate their differences.

«اينديانا جونز» (فورد) پروفسور باستان شناسي است که براي برگرداندن اشياي تاريخي به موزه ها مي جنگد. مجموعه داري ثروتمند به نام «والتر» (گلاور) به او مي گويد که پدرش «دکتر جونز» (کانري) متخصص قرون وسطی، در ميانه ي جست و جو براي يافتن جام مقدس ناپديد شده است و «ايندي» سعي مي کند جاي او را پيدا کند.

In 1938, after his father goes missing while pursuing the Holy Grail, Indiana Jones finds himself up against the Nazis again to stop them from obtaining its powers.

« کنجی واتانابه »، کارمند قدیمی بخش بایگانی شهرداری، در می ‏یابد که به سرطان معده مبتلا شده و بیش از شش ماه دیگر زنده نمی ‏ماند . او ابتدا می‏ خواهد تا از آخرین روزهای زندگی ‏اش لذت ببرد ، اما این بی‏ فایده است و « واتانابه» می ‏میرد . در مراسم یادبودش ، روشن می‏ شود که پیش از مرگ یک زمین بازی برای بچه‏ های محله ساخته است ...

A bureaucrat tries to find meaning in his life after he discovers he has terminal cancer.

«نیل مکالی»، سارقی است که تخصصش انجام سرقت های بزرگ و پرخطر مثل حمله به بانک و وسایل نقلیه ی مخصوص حمل و نقل پول و اوراق بهادار است. «وینسنت هانا» نیز کارآگاهی است لس آنجلسی که مصمم است او را به دام بیندازد.

A group of high-end professional thieves start to feel the heat from the LAPD when they unknowingly leave a clue at their latest heist.

در انیمیشن بالا رویای پیر مرد 78 ساله بادکنک فروش به محقق می شود. او هزاران بادکنک را به خانه خود وصل می کند و عازم «آبشار بهشت» در آمریکای جنوبی می شود. پسر بچه ای خوش بین به نام «راسل» به طور اتفاقی با او همسفر می شود و....

78-year-old Carl Fredricksen travels to Paradise Falls in his house equipped with balloons, inadvertently taking a young stowaway.